پدیده ارتباط میان علما و روشنفکران مذاهب مختلف اسلامی از کاستی بسیاری رنج می برد. روابط کنونی، محدود و حداقلی است و تاثیری در روند تحقق اهداف وحدت امت اسلامی ندارد. متاسفانه نخبگان، گوشه نشین شده و مسائل داخلی جوامع آنها، انرژی بسیاری از آنان می گیرد و که در نتیجه باعث شکست روند ایجاد ارتباط میان نخبگان جهان اسلام شده است.
سید ابراهیم الزاکی
مترجم: علی شیرعلی
مترجم: علی شیرعلی
نقش مثبت نخبگان در مقابله با معضل طایفه گرایی
در سراسر کتاب، مولف به نقش حساس و ویژه نخبگان در خصوص طائفه گرایی اشاره می کند. او یادآور می شود که عالمان و مبلغان دینی، وظیفه دارند که مردم را نسبت به خطر روز افزون طایفه گرایی آگاه ساخته و به شیوه ای روشن و صریح، مسائلی چون وحدت، نزدیکی و الفت میان پیروان مذاهب را ترویج دهند و نقاب از ادعای باطل جریان حامی تفرقه و جدایی میان مسلمانان بردارند.
نویسنده تاکید می کند مسائلی چون افزایش آگاهی جمعی، نشر فرهنگ وحدت و تقریب میان مسلمانان و هموطنان، متوقف ساختن روند روزافزون بسیج مذهبی و خالی نکردن میدان برای فعالیت افراط گرایان و جاهلان بسیار مفیدند. جاهلانی که به اعتقاد او، آغازگر مشکلات و فتنه های مختلف اند.
وی در این میان، فراموش نکردن مسائلی چون دعوت امت به تلاش برای حل مشکلات کنونی، آبادانی و پیشرفت همه جانبه کشورهای اسلامی را ضروری می داند.
بازشناسی ارزش های دینی و افزایش آگاهی مردم نسبت به چالش های پیش روی امت، همچنین افزایش بصیرت مردمی در مقابله با فتنه ها و شبهات و انجام دیدارها و ایجاد ارتباط مستقیم میان نخبگان مذاهب مختلف اسلامی، به اعتقاد نویسنده عواملی هستند که باعث زدودن ابهامات و ایجاد جوی دوستانه در روابط میان مذاهب مختلف اسلامی خواهند شد.
به زعم او این ارتباط میان نخبگان – اگر محقق شود - راه را برای انجام گفتگوهایی عمیق و جدی هموار خواهد ساخت که در نهایت می تواند نتایج مفیدی برای مذاهب مختلف اسلامی به همراه داشته باشد.
نقش منفی نخبگان
هنگامی که قشر نخبه میتواند نقشی مثبت ایفا کند، نباید از انجام آن شانه خالی کند. حقیقت این است که متاسفانه بسیاری از نخبگان جهان اسلام، برنامه ای جز ایجاد شک و تردید در خصوص مسأله وحدت اسلامی و تهمت زدن به هواداران تقریب در دستور کار خود ندارند.
آنان با این کار یا می خواهند، بی تفاوتی و گوشه گیری خود را توجیه کنند یا این که از شرایط بد، فاسد و منفی کنونی برای رسیدن به اهداف سوءشان استفاده کنند.
این گروه، زبانی جز زبان تحریک مذهبی، نمی دانند و به حرفه ای جز برانگیختن احساسات و عواطف مذهبی آشنا نیستند. به اعتقاد آنان ایجاد دشمنی میان مسلمانان، تکلیفی شرعی است. این کار آنها، آتش احساسات کاذب را بر افروخته و کینه و دشمنی را بنیان می نهد. این اعمال، پرونده های خاک گرفته تاریخی و اختلافات اعتقادی و فقهی کهن را دیگر بار، می گشاید تا میان پیروان اسلام، ایجاد نزاع کرده و آنان را به سوی منجلاب فتنه و بیابان های گمراهی هدایت کند!
پس از بررسی این دو گونه از افراد، این سوال مطرح می شود که چگونه می توان با داعیان تفرقه و فتنه مقابله کرد؟ به چه شیوه ای می توان نقشه های آنان را فاش ساخت و از قدرت مانور آنها کاست؟ از سوی دیگر، چگونه و با چه شیوه ای می توان بر تاثیر گذاری نخبگان متعهد افزود؟
این کتاب بر این نکته تاکید دارد که پدیده ارتباط میان علما و روشنفکران مذاهب مختلف اسلامی از کاستی بسیاری رنج می برد. روابط کنونی، محدود و حداقلی است و تاثیری در روند تحقق اهداف وحدت امت اسلامی ندارد. متاسفانه نخبگان، گوشه نشین شده و مسائل داخلی جوامع آنها، انرژی بسیاری از آنان می گیرد و که در نتیجه باعث شکست روند ایجاد ارتباط میان نخبگان جهان اسلام شده است.
نخبگان ما به بهانه های مختلف فکری، روحی و اجتماعی از ورود به مسأله وحدت امت اسلامی می گریزند. مولف برای حل این مشکل، پیشنهاد می کند که در برنامه های آموزشی حوزه های علمیه، دانشگاه ها و مراکز دینی، بخشی به تقریب و ارتباط میان مذاهب اختصاص یابد.
سوال: چرا نخبگان، که وظیفه ایجاد روابط و تقریب را بر عهده دارند، باقی ماندن در محیط خودی را ترجیح می دهند و از ایجاد روابط، دوستی ها و دیدارها با دیگران سر باز می زنند؟ گشودن درها به سوی دیگران و ارتباط با آنان چه سودی دارد و نتایج کنونی و آینده آن چه خواهد بود؟
اگر رابطه با دیگران، تاثیراتی مهم و مثبت بر وضعیت زندگی و امنیت مردم داشته باشد، چگونه است که همگان از ورود در این مسأله و ایفای نقش خود فراری هستند؟ آیا کاستی فرهنگی در مساله ارتباط با دیگری و تقریب بین مذاهب، باعث این مسأله است؟ یا این که همانا نگرش منفی به کنفرانس ها و گردهمایی های تقریبی چنین چیزی را باعث شده است؟ یا شاید افراد شایسته برای ایفای چنین نقشی، وجود ندارند ... اگر چنین است، چگونه می توان نیروهایی مناسب برای ایفای این نقش تربیت کرد؟
اینک که اکثریت نخبگان رغبت و اشتیاقی برای مشارکت در جریان تقریب و روند گسترش فرهنگ صلح ندارند و در این زمینه نیروهای شایسته نیز اندک اند، آیا باید نتیجه گرفت که آرزوی نزدیکی، تقریب، صلح و همزیستی مسالمت آمیز همراه با محبت و دوستی، تنها خیالاتی دست نیافتنی است که حتی با تلاش های بسیار محقق نخواهد شد؟ آیا باید پذیرفت که در نهایت گروه های افراطی و متعصب با فعالیت های گسترده، کنترل صحنه اجتماع را به دست خواهند گرفت؟